آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

آراد کوچک

آقاجون عزیزم

آقاجون مامی 9دی92 پر زد و رفت تو آسمونها پیش فرشته ها صبح دایی محسن زنگ زد وگفت آقاجون حالش بد بیایید بابل و.... بابا حسین هم من وشما رو برد خونه مامانیت بعد هم با باباجلال وعزیز رفتند بابل آخه مامی براش سخت بود توی ماشین تا بابل بره ...
11 دی 1392

غصه

نازنینم مدتها بود نمیدونم چرا نمیتونستم برات چیزی بنویسم تو قسمت درج مطالب سیستم هنگ میکرد تا بابایی ت'پ ت,پ (لپ تاپو)یه سری برنامه سرویسش کرد و حالا دیگه میتونم بنویسم ...
6 دی 1392

آراد شیرین

عزیزکم اینقدر شیرین شدی که دوست دارم همین طوری بشینم ونگات کنم به اون صورت شیرین و معصومت به اون حرفها و کارهای بامزه ات الان تقریبا"3هفته میشه که روی پا نمی خوابی و پیشت دراز میکشیم و برات قصه میگیم که بخوابی ولی بعضی وقتها من یا بابایی خوابمون میبره ولی شما نه ,هنوز میگی بخوون بخوون از وقتی از شیر گرفتمت تازه خیلی هم بابایی شدی و شبها بیشتر با بابایی میخوابی قصه هاتم همه رو تقریبا" حفظ شدی یکبار بابایی بهت گفت "آراد میای بریم حموم تو هم بهش گفتی "نه نمیام نه نمیام"" خلاصه که شیرین زبونیت همه رو کشته     ...
6 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آراد کوچک می باشد